شجره ی طیبه ی صالحین منتظران قائم آیسک
 
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان شجره ی طیبه ی صالحین منتظران قائم آیسک و آدرس montazeraneghaem.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





لوگوی همسنگران
طراح قالب
معببر سایبری فندرسک

بعد هزار و چهارصد سال، با همه بی کسی و بی چیزی ام آمده ام تا بگویم:
دوستت دارم.
دوستت دارم آقای تنها و یکه نشین صحرای غربت. دوستت دارم آقای خیمه های آتش کشیده شده. دوستت دارم آقای داغ دیده سربلند همه اعصار.
حسین جان
از کودکی به من گفته اند که آخرین شهید کربلا تو بوده ای و داغ دیده ترین هم. از تو خواهشی دارم. می شود برای من و این دل هوایی تو، تو خود مصیبت خوان کربلا باشی؟
می شود از علی اکبرت، علی اصغرت، عون و جعفرت، مسلم و حر و زهیر و حبیبت، می شود از قاسم و عبدالله و محمد و قیس و هانی ات برایم بگویی؟
می شود از حارث و انیس و جراره و جنید و براره و جندب و جون و سعد و سلیمان و عبدالرحمن و عقبه و عمار و عمر و کردوس و مالک و نافع و نصر و وهب و مقسط بگویی؟

اصلا آقای من، می شود از عباس برایم بگویی؟
می شود تو خود مصیبت خوان باشی؟ آجرک الله.
آجرک الله یابن الزهرا.
با خودم می اندیشم در عزای این همه عزیز و مهربان چه کسی به تو تسلیت گفت؟ چه کسی تو را تسلی داد؟ تو که تسلی دهنده همه ای .
سردار بر دار
در این برهوت دلتنگی ، در این شهر غریب، در کنار دریای همیشه بی تاب و شرمزده از روی تو، برای تو می نویسم. از تو برای تو.

یا اباعبدالله
تشنگی ام را، تشنگی رویت را، تشنگی روی خورشیدی ات را، عاجزانه به رخت می کشم. به رخت می کشم آقای همه زیبایی ها و تنهایی ها.
شنیده ام که کمتر دست رد به سینه کسی می زنی. و شاید هم اصلا نزنی. از تو می خواهم. مرا در کنار خود بپذیری، بابی انت و امی.
از تو می خواهم این تشنگی سیری ناپذیر را، با دستان عاشقانه گرم و مهر نوازت از من بگیری و مرا با نوری از انوار معرفت و حب تو و برادرانت و پدرت و پسرانت سیراب گردانی.

ثارالله
خون من رنگین تر از خون شیعیان تو نیست، اما کم رنگ تر هم نیست. تاریک تر نیست. من از کودکی با حب تو، حب ولایت تو، حب امامت تو، حب نوری از چهارده نور آسمانی بزرگ شده ام.
پس مرا در پناه خود گیر و دستان مهربانت را بر سر من یتیم خود قرار ده.
پدر همه شیعیان ، پدر همه بچه های تشنه، پدر همه جوانان داغدار
مرا، ما را، همه ما عزادارن خود را دست گیر.

آقای من
این یک نثر نیست. یک نامه ای ست عاشقانه از دل من، به دل تو. بی کلمات ترد.
ساده می گویم.
دوستت دارم حسین جان (ع)

Untitled Document Untitled Document
Untitled Document


[ چهار شنبه 4 دی 1392 ] [ 21:15 ] [ علی اکبر اسماعیلی ]

معاويه، زندگي اش را با بزرگترين گناه در اسلام و زشت ترين جنايت در تاريخ، پايان داد؛ زيرا بدون هيچ و اهمه اي فرزند بد نهادش «يزيد» را به عنوان خليفه بر مسلمين تحميل کرد تا دين و دنياي آنان را به تباهي بکشاند و مصيبتها و فجايع جاويداني را برايشان به ارمغان آورد...
معاويه به انواع وسايل ددمنشانه دست زد تا سلطنت را در خاندانش موروثي سازد.
«جاحظ» عقيده دارد که معاويه از پادشاهان ايران و بيزانس تقليد کرد و خلافت را به سلطنتي همچون سلطنت پادشاهان ساساني و همانند سزارها تبديل نمود...

 

18.jpgبقیه در ادامه مطلب......

Untitled Document Untitled Document
Untitled Document



[ سه شنبه 3 دی 1392 ] [ 21:36 ] [ علی اکبر اسماعیلی ]

پیام رئیس محترم سازمان بمناسبت روز ثبت احوال نامگذاری این روز به عنوان روز ثبت احوال، فرصتی است ارزشمند به منظور تبیین تلاشهای خدمتگزاران عرصه ثبت احوال که دریک قرن گذشته منشأ خدمات و تحولات چشمگیری در ایران اسلامی بوده‌اند. دکتر ناظمی اردکانی معاون وزیر و رئیس سازمان ثبت احوال کشور بمناسبت سوم دیماه روز ثبت احوال پیامی صادر کرد .در بخشی از این پیام آمده است : تعدد و تنوع ماموریتهای سازمان ، نظیر صدور و اتقان اسناد هویتی، ساماندهی ثبت وقایع حیاتی در مهلت قانونی ، استقرار نظام جامع شناسائی ایرانیان و تولید، تحلیل و انتشار آمار تحولات جمعیتی ، تسهیل ، سرعت و دقت درارائه خدمات همه و همه  شرایطی را فراهم نموده تا نظام اجرایی کشور نگاه جدیدی را به نقش و جایگاه سازمان تبت احوال در نظام حاکمیتی داشته باشد.  متن کامل پیام  رئیس محترم سازمان ثبت احوال کشور به این شرح است .     بسمه تعالی  سوم دی ماه، سالگشت صدور اولین سند هویتی ایرانیان است. نامگذاری این روز به عنوان روز ملی ثبت احوال، فرصتی است ارزشمند به منظور تبیین تلاشهای خدمتگزاران عرصه ثبت احوال که دریک قرن گذشته منشأ خدمات و تحولات چشمگیری در ایران اسلامی بوده‌اند. صدور اولین شناسنامه تا صدورکارت هوشمند ملی که علاوه بر تصدیق هویت درفضای مجازی به عنوان زیر ساخت اصلی دولت الکترونیک مورد توجه نظام اجرایی کشور بوده و ماحصل این طرح ملی، الکترونیکی شدن کلیه خدمات بامشارکت موثر دستگاههای اجرائی  را به ارمغان خواهد آورد، نشان از تحولات چشمگیری است که درحوزه ثبت احوال شاهد آن هستیم. در این میان تعدد و تنوع ماموریتهای سازمان ، نظیر صدور و اتقان اسناد هویتی، ساماندهی ثبت وقایع حیاتی در مهلت قانونی ، استقرار نظام جامع شناسائی ایرانیان و تولید، تحلیل و انتشار آمار تحولات جمعیتی ، تسهیل ، سرعت و دقت درارائه خدمات همه و همه  شرایطی را فراهم نموده تا نظام اجرایی کشور نگاه جدیدی را به نقش و جایگاه سازمان در نظام حاکمیتی داشته باشد. از این رو انتظار می‌رود در شرایط مطلوب بوجود آمده، مجموعه مدیریت سازمان با همراهی و همدلی کارکنان متخصص، متعهد و سخت‌کوش در سراسر کشور زمینه دستیابی و تحقق چشم‌انداز سازمان ثبت احوال را بنحوی فراهم نماید تا این سازمان در افق 1404 با اتّکال به عنایات الهی سازمانی  کارآمد، اثر بخش، خلاق و نوآور برای عرضه خدمات در زیر ساخت‌های دولت الکترونیک و ارتقاء جایگاه اول در منطقه نائل گردد.          از سوی دیگر به نظر می‌رسد همراه با تحقق این چشم‌انداز، توجه به مباحث فرهنگی بویژه در حوزه مهندسی فرهنگ نامگذاری بعنوان یکی از  دغدغه‌های سازمان، نیازمند برنامه‌ریزی  دستگاه‌های فرهنگی کشور و یک تلاش فرابخشی است. در پایان فرصت را مغتنم شمرده به بهانه فرا رسیدن هفته  ثبت احوال، ضمن ارج نهادن به تلاشهای ارزشمند ثبت‌ یاران و دفاتر پیشخوان ثبت احوال از زحمات کارکنان خدوم ثبت احوال در سراسر کشور صمیمانه سپاسگزاری می نمایم.   

Untitled Document Untitled Document
Untitled Document


[ سه شنبه 3 دی 1392 ] [ 17:49 ] [ علی اکبر اسماعیلی ]

فضل بن زبير مي‏گويد: نزد «سدي» نشسته بودم که مردي وارد شد و کنار ما نشست، يک لحظه متوجه شديم که بدنش بوي «صمغ»( صمغ، شيره‏اي است که از بعضي درختان مانند صنوبر گرفته مي‏شود.

)  مي‏دهد. «سدي» به او گفت «صمغ» مي‏فروشي؟ او گفت: خير! «سدي» گفت: اين بو براي چيست؟ آن مرد گفت: من در لشکر عمر بن سعد بودم و فقط در لشکر ميخ چادر مي‏فروختم. بعد از روز عاشورا، رسول خدا صلي الله عليه و آله را در خواب ديدم و در کنار آن حضرت، حضرت علي عليه‏السلام و امام حسين عليه‏السلام نيز حضور داشتند و ديدم که رسول خدا صلي الله عليه و آله به اصحاب امام حسين عليه السلام آب مي دهد. من هم در کنار رسول خدا صلي الله عليه و آله تقاضاي آب کردم؛ ولي آن حضرت از آب دادن به من خودداري کردند و فرمودند: آيا تو نبودي که به دشمنان ما کمک کردي؟ گفتم يا رسول الله! من فقط ميخ مي‏فروختم، در همين حال رسول خدا صلي الله عليه و آله به حضرت علي عليه‏السلام رو کردند و فرمودند: به او صمغ  بخوران.

51.jpg

حضرت علي عليه‏السلام هم جامي به من دادند و من از آن خوردم، وقتي که بيدار شدم، تا سه روز از مخرج بول من، صمغ بيرون مي‏آمد، سپس آن حالت بر طرف شد؛ ولي بوي آن باقي ماند. «سدي» به او گفت: نان گندم بخور و هر چه از نباتات هست بخور و از آب فرات نيز بنوش؛ يعني هر چه دوست داري بخور، براي اين که هرگز فکر نمي‏کنم بهشت را مشاهده کني. ( مدينةالمعاجز، ج 4، ص 87. )

 

Untitled Document Untitled Document
Untitled Document


[ دو شنبه 2 دی 1392 ] [ 16:46 ] [ علی اکبر اسماعیلی ]

Untitled Document Untitled Document
Untitled Document


[ دو شنبه 2 دی 1392 ] [ 16:42 ] [ علی اکبر اسماعیلی ]

توسل به حضرت سيدالشهداء (ع )

در موقعي كه سرپرستي حوزه علميه اراك رابه عهده داشتند براي حضرت آية اللّه حاج مصطفي اراكي نقل فرموده بودند. 
هنگامي كه من در كربلا بودم شبي كه شب سه شنبه بود در خواب ديدم شخصي به من گفت : 
شيخ عبدالكريم كارهايت را انجام بده سه روز ديگر خواهي مرد

من از خواب بيدار شدم و متحير بودم گفتم : البته خواب است و ممكن است تعبير نداشته باشد. 
روز سه شنبه و چهارشنبه مشغول درس و بحث بودم تا خواب از خاطرم رفت روز پنج شنبه كه تعطيل بود با بعضي از رفقاء به طرف باغ مرحوم سيد جواد رفتيم در آنجا قدري گردش و مباحثه علمي نموديم تا ظهر شد ناهار را همانجا صرف كرديم پس از ناهار ساعتي خوابيديم . 
در همين موقع لرزه شديدي مرا گرفت رفقاء آنچه عبا و روانداز داشتم روي من انداختند ولي همچنان بدنم لرزه داشت و در ميان آتش تب افتاده بودم حس كردم كه حالم بسيار وخيم است به رفقا گفتم مرا به منزلم برسانيد آنها وسيله اي فراهم كرده و زود مرا به شهر كربلا آوردند و به منزلم رساندند در منزل بي حال و بي حس افتاده بودم بسيار حالم دگر گون شد در اين ميان به ياد خواب سه شب پيش افتادم علائم مرگ را مشاهده كردم با در نظر گرفتن خواب احساس آخر عمر كردم . 
ناگهان ديدم دو نفر ظاهر شدند و در طرف راست و چپ من نشستند وبه همديگر نگاه مي كردند و گفتند: 
اجل اين مرد رسيده مشغول قبض روحش شويم . 
در همين حال با توجه عميق قلبي به ساحت مقدس حضرت اباعبداللّه (ع) متوسل شدم و عرض كردم : 
اي حسين عزيز دستم خالي است كاري نكردم و زادي تهيه ننموده ام شما را به حق مادرتان زهرا (عليهاالسلام ) از من شفاعت كنيد كه خدا مرگ مرا تاءخير اندازد تا فكري به حال خود نمايم . 
بلافاصه پس از توسل ديدم شخصي نزد آن دو نفر كه مي خواستند مرا قبض روح كنند آمد و گفت : حضرت سيدالشهداء (ع ) فرمودند: 
شيخ عبدالكريم به ما توسل كرده و ما هم در پيشگاه خدا از او شفاعت كرديم كه عمرش را تاءخير اندازد. 
خداوند اجابت فرموده بنابر اين شما روح او را قبض نكنيد در اين موقع آن دو نفر به هم نگاه كردند و به آن شخص گفتند: 
سَمْعا وَ طاعَةً سپس ديدم آن دو نفر و فرستاده امام حسين (ع) (سه نفري) صعود كردند و رفتند. 
در اين موقع احساس سلامتي كردم صداي گريه و زاري شنيدم كه بستگانم به سر و صورت مي زدند آهسته دستم را حركت دادم و چشمم را گشودم ديدم چشمم را بسته اند و به رويم چيزي كشيده اند خواستم پايم راجمع كنم ملتفت شدم كه شستم (انگشت بزرگ پايم ) را بسته اند. 
دستم را براي برداشتن چيزي بلند كردم شنيدم مي گويند ساكت شويد گريه نكنيد كه بدن حركت دارد آرام شدند رواندازي كه بر روي من انداخته بودند برداشتند و چشمم را گشودند و پايم را فوري باز كردند، با دست اشاره به دهانم كردم كه به من آب بدهند آب به دهانم ريختند كم كم از جا برخاستم و نشستم . 
تا پانزده روز ضعف و كسالت داشتم و به حمداللّه از آن حالت به كلي خوب شدم اين موهبت به بركت مولايم آقا سيدالشهداء(ع ) بود آري بخدا. (1)

Untitled Document Untitled Document
Untitled Document


[ دو شنبه 2 دی 1392 ] [ 16:29 ] [ علی اکبر اسماعیلی ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد
درباره وبلاگ

منتظران قائم
امکانات وب

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 10
بازدید هفته : 13
بازدید ماه : 13
بازدید کل : 48835
تعداد مطالب : 33
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

Alternative content




تماس با ما
دریافت کد نواهای مذهبی
پخش زنده حرم
ساعت فلش مذهبی مهدویت امام زمان (عج) ذکر روزهای هفته

طراحي كد : مركز آموزش ايرانيان